سلاطین پورشه و مازراتی محتاج نان شبند !

یکی از جذاب‌ترین خبرهای هر از چندگاهی رسانه‌ها، آماری است که از واردات ماشین‌های گران‌قیمت و لوکس به کشور داده می‌شود. اتومبیل‌هایی که قیمت و تعدادشان چشم‌ها را از حیرت گرد می‌کند. نمونه می‌خواهید؟ گزارش گمرک ایران از کالاهای وارداتی در سه ماهه اول سال جاری، برنج، خودرو و گندم را در صدر واردات نشان می‌دهد. در بررسی واردات خودرو که در رتبه دومین محصول پرطرفدار برای واردکنندگان گنجانده شده، سه دستگاه خودرو به عنوان گران‌ترین خودروهای فصل بهار به کشورمان وارد شده‌اند. در طول این مدت یک دستگاه خودروی پورشه ماکان نو -station wagon- مدل ۲۰۱۵ به رنگ آبی تیره با ارزش ۵۹ هزار و ۸۳۱ دلار به کشور وارد شده است. در کنار این خودرو اما دو دستگاه بنز نیز در صدر گران‌ترین خودروهای وارداتی بهار امسال جای گرفته‌اند؛ دو دستگاه بنز S400 هیبریدی که هر  یک به قیمت ۱۲۵ هزار دلار و از کشور آلمان وارد شده‌اند. تنها همین سه دستگاه اتومبیل در زمان ورود ارزشی بیش از یک میلیارد تومان داشته‌اند.  خوردروهایی که برای نهاد‌های سیاسی و تشریفات وارد شده اند.  این در شرایطی است که ورود خودرو در دو سال اخیر به کمترین حد خود رسیده و دیگر از صدها دستگاه پورشه و مازراتی که در اواخر دهه هشتاد تا سال ۹۲ به خیابان‌ها وارد می‌شدند تا مانور تجمل بدهند، خبری نیست.

دولت یازدهم با سیاست‌هایش جلوی سونامی ورود خودروهای میلیاردی به کشور که بیشترین سود را به کمپانی‌هایی چون پورشه می‌رساند، گرفت. همیشه هم آنچه با مرور این اخبار به ذهن متبادر می‌شود بازرگانان بسیار متمولی هستند که با کارت‌های بازرگانی و موسسات صادرات و واردات خود پشت این حجم عظیم از مبادلات ارزی و ریالی ایستاده‌اند. اما سر زدن به گمرک و پیگیری ماجرا شما را با حقیقت مهلکی مواجه می‌کند؛ اینکه نام‌های ثبت شده در واردات اتومبیل و بسیاری دیگر از کالاهای گران‌قیمت، در بسیاری از موارد، شهروندان گمنام و فقیری هستند که در هفت آسمان یک ستاره هم ندارند. هموطنانی که تنها یک کارت بازرگانی به نام‌شان خورده است تا به شکلی باور نکردنی مبادلات میلیاردی را شکل بدهند که خود ذره‌ای در آن سهیم نیستند. آنها تنها معبری هستند برای فرار از مالیات و مشکلات عدیده گمرکی. اما این میلیاردرهای زاغه‌نشین از کجا می‌آیند و چطور حضوری سایه‌وار و تراژیک در این تجارت غول‌آسا و مافیایی پیدا می‌کنند؟

پورشه و مازراتی محتاج نان شبند  - سلاطین پورشه و مازراتی محتاج نان شبند !

سلطان پورشه!

وارد‌کننده بیش از ۷۰۰ دستگاه پورشه به ایران‌ زنی است با نام مخفف «م-د» از روستایی در حوالی بوشهر. مسوولان عالی‌رتبه گمرک، این خبر را در جمعی خصوصی با گروهی از خبرنگاران مطرح کردند. در سال‌های اخیر، زنی از آبادی محقری در حوالی بوشهر، در حقیقت بزرگترین واردکننده پورشه به ایران بوده. آن هم در زمانی کمتر از یک‌سال. ماشین‌هایی که هیچ‌وقت این پیربانوی فقیر حتی به خواب هم نمی‌توانست تصوری از شکوه‌شان داشته باشد. «م-د» مثل خیلی از مهجور ماندگان این روستاهای دور افتاده، به وسوسه پولی شاید چند صدهزار تومانی، فریب گروهی را خورده است که نمی‌خواهند ردشان در واردات این کشور پیدا شود و کسی سر از کارشان در بیاورد.  پرونده این زن البته مربوط به چند سال قبل است؛ زمانی که وارد کردن خودروهای بالای ۲۵۰۰ سی‌سی آزاد بود اما قربانیانی چون او بسیارند و حالا نهادهای مسوول با تنظیم مکانیسمی تکنولوژیک برای یافتن افرادی چون او، بسیاری دیگر از این فریب‌خوردگان را شناسایی کرده‌اند اما به دلیل خلاء قانونی توان برخورد با مجرمین پرونده‌ها را ندارند. رندانی که اصلاً قانون به سختی آنها را متخلف می‌شناسد!

چغادک و تنگک و میلیاردهای زاغه‌نشین

مهوش، این روستازاده جنوبی، باید یک مولتی میلیاردر باشد. زنی که بر اساس خوداظهاری‌‌اش، بیش از ۵۰ میلیارد تومان از گمرکات مختلف کشور، کالا وارد ایران کرده. لابد او نباید هیچ کم و کسری در زندگی‌‌اش داشته باشد.

بازرگانی که کارتش چند سال بی‌فعالیت‌ تمدید می‌شده ناگهان در چند ماه  توانسته وارداتی را با چنین رقمی در پهنای نقشه ایران، از تهران تا بندرشهید رجایی، بازرگان و نوردوز انجام دهد؛ و تازه وقتی موضوع جذاب‌تر می‌شود که به اقلام وارداتی‌‌ دقیق شوید؛ از تجهیزات و قطعات خودرو تا ماشین‌های راهسازی و بیش از ۳۰۰ کیلوگرم مواد اولیه پر کردن دندان! این وارد‌کننده بزرگ اما کجا اقامت دارد؟ او یکی از ۵۳۳ نفر جمعیت ساکن روستای تنگک است. روستایی که کمتر کسی نامش را شنیده است و در ۱۵ کیلومتری شهرستان بوشهر واقع شده. مهوش یک مغازه کوچک دارد و از فروش جنس‌های ته‌لنجی زندگی را می‌گذراند. او تنها یکی از هزاران نفری است که توسط افراد سودجو برای‌شان کارت بازرگانی صادر شده.

یعنی به سادگی و بدون اینکه احراز هویت شوند و نیازی به مدارک دیگر باشد حسابی در گردش برای‌شان باز شده و توانسته‌اند با طی مراحل قانونی صاحب کارت بازرگانی شوند. بعد هم به عنوان یکی از ساکنین استان‌های مرزی از کارت بازرگانی‌شان برای واردات میلیاردها میلیارد کالای صنعتی یا مصرفی بهره‌برداری شده است. مهوش و همه آنهایی که در ادامه، روایت تجارت‌شان را می‌خوانید به احتمال فراوان میلیاردرهایی زاغه‌نشین هستند. فقرایی که طعمه می‌شوند تا گروهی دیگر، از خلاء قانونی بهره بگیرند و بتوانند از پرداخت مالیات‌های کلان طفره بروند. تعداد مهوش‌ها هم بی‌شک محدود به همین چند نفر نیست و هزاران نفرشان با وسوسه دریافت رقمی معمولا بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان، وارد این معاملات می‌شوند و تبدیل می‌شوند به بدهکاران بزرگ مالیاتی. آنهایی که با این همه حجم تجارت اما سهم‌شان همچنان زاغه‌نشینی‌ست.

شرایط داشتن کارت بازرگانی اینهاست:

سه برگ اظهارنامه ثبت‌نام در دفاتر بازرگانی جهت اخذ کارت بازرگانی

پلمب دفاتر تجارتی (‌روزنامه و کل‌) در سال جاری و ارائه گواهی پلمب دفاتر تجارتی جهت اخذ کارت بازرگانی

یک برگ فتوکپی شناسنامه (‌در صورتی که متقاضی شخص حقیقی باشد‌) جهت اخذ کارت بازرگانی

فتوکپی آگهی تاسیس شرکت و آخرین تغییرات آن (‌در صورتی که متقاضی شخص حقوقی باشد) جهت اخذ کارت بازرگانی

فیش پرداختی حق‌الثبت‌نام در دفاتر بازرگانی جهت اخذ کارت بازرگانی

شرایط گرفتن کارت بازرگانی خیلی ساده است. همان کارت‌هایی که برای اشخاص حقیقی صادر می‌شوند و آنها حتی بی‌آنکه روح‌شان خبردار باشد، تبدیل به غول‌های واردات می‌شوند. یکی از مسوولان محلی گمرک در بوشهر به خبرنگار «تماشاگران امروز» می‌گوید: «پیدا کردن آدم‌هایی از این دست خیلی سخت نیست. این روستاها پر است از مردم فقیری که همه دنیای‌شان همین روستا و شاید زندگی بخور نمیری باشد که از پول یارانه دارند. خانه‌های‌شان را ببینید، متوجه حرفم می‌شوید. حالا یکی می‌‌آید و ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان به آنها می‌دهد و بر‌ای‌شان کارت بازرگانی می‌گیرد. کارت‌هایی که ما اسمش را گذاشته‌ایم یک‌بار مصرف؛ یعنی تا پایان اعتبارش، کلی واردات با آنها انجام می‌شود و بعد هم چون مالیات زیادی برای صاحبان‌شان ایجاد می‌کنند، دیگر اعتبارشان تمدید نمی‌شود. مجازات این نوع فعالیت‌های اقتصادی در صورتی‌که بدهکار مالیاتی هم باشد، تهش می‌شود ممنوع‌الخروجی یا ممنوع‌المعامله شدن. آن هم چند سال بعد از پایان اعتبار کارت اینها. حالا برای پیرزن ۷۰ ساله‌ای که در تمام عمرش حتی تا تهران نرفته، ممنوع الخروجی چه اهمیتی دارد؟ او با آن ۲۰ میلیون، سامانی به زندگی‌‌اش داده است. کاری بیشتر از این هم بر اساس قوانین از گمرک یا نهادهای نظارتی دیگر بر نمی‌آید».

«محسن-م- ک» روستای چغادک اطراف بوشهر :

«فریده – ح»‌؛ او یکی دیگر از این کیس‌های خاص است. او امسال فعالیتی نداشته اما سال قبل یعنی سال ۹۳، ۵۵میلیارد تومان از بندر رجایی و ۱۰ میلیارد تومان از اروند و خرمشهر کالا وارد کرده است. فریده از روستایی در پنج کیلومتری سنندج که قلعه‌ای تاریخی دارد و سکنه‌ای کمتر از ۱۰۰۰ نفر را در خود جای داده، توانسته صاحب کارت بازرگانی باشد. او بیش از هزار ثبت سفارش داشته و به عنوان اظهارکننده، با کارت بازرگانی خود حداقل ۶۵ میلیارد تومان واردات داشته است. هیچ سندی از اینکه تجارت‌خانه داشته یا در عرصه واردات نامی شناخته شده باشد، به دست نیامده. وارداتش شامل بنزین، قطعات خودروهای لوکس و ماشین آلات صنعتی بوده‌اند. اینکه بسیاری از قطعات خودروهای لاکچری با کارت بازرگانی فریده به کشور وارد شده‌اند، این گمانه را قوت می‌بخشد که بعد از ممنوعیت واردات خودروهای بالای ۲۵۰۰ سی‌سی، واردکنندگان دارند این خودروها را به صورت سی‌کی‌دی (قطعه‌های جداگانه) وارد می‌کنند و اینجا در ایران سر هم بندی‌شان می‌کنند و می‌فروشند. برای پلاک کردن‌شان هم شاید راهکارهای دیگری پیدا کرده‌اند.

«سعید – ق» بوشهر:

این  بازرگان در بوشهر ۵۰ میلیارد تومان واردات داشته. اگر این رقم را به بیش از ۲۰ میلیارد تومان دیگر که از گمرک‌های رجایی، امام، تهران، بازرگان و نقاط مختلف دیگر کشور اضافه کنیم، می‌توان او را یکی از  واردکننده‌های دانه‌درشت محسوب کرد. او از روغن زیتون تا بنزین و مجدداً تقریباً تمام قطعات خودرو را در این یک سال وارد کرده است. تلاش خبرنگار «تماشاگران امروز» و ارتباط با گمرک بوشهر ما را به شماره‌ای که از این مرد ثبت شده بود، رساند. شماره‌ای که چه بسا به خودش هم تعلق نداشت. بعد از تماس با این شماره، پاسخگو که می‌توانست خود آقاسعید باشد و مضطرب به نظر می‌رسید، گفت: بله من هستم‌‌؛ یعنی من نیستم ولی ایشان را می‌شناسم!

‌این شماره به نام آقاسعید ثبت شده.

بله. من برایش کار ‌ای‌پی‌اس انجام داده‌ام و در گمرک ثبت سفارش کرده‌ام. من تا حدودی او را می‌شناسم. کارت بازرگانی دارند.

‌شما چه نسبتی با ایشان دارید؟

من گفتم که؛ وکالتش را داشتم.

‌شما از ابتدای امسال نزدیک به ۵۰ میلیارد تومان واردات داشته‌اید؟

والله من فقط ثبت کرده‌ام، رقمش را نمی‌دانم. از خودش باید بپرسید. پنج دقیقه دیگر زنگ بزنید شماره را می‌دهم.

… (۵ دقیقه بعد)

‌قرار شد شماره آقای قنبری را به ما بدهید.

۰۹۳۹….

‌ایشان کار دقیقش ‌چیست؟

کار گمرک. البته من دو ماه است که ندیدمش. من وکالتش را داشتم. تقریباً پادویی‌‌اش را می‌کردم.

‌شما پادویی می‌کردید؟

او یک بازرگان است و من آویزانش بوده‌ام.

‌مطمئنی بازرگان است و کارت الکی نداشته؟

نه آقا؛ من چه کاره‌ام که خبر داشته باشم. من پیشکار ساده بودم.

‌آن وقت ایشان با این سطح معاملات، یک دفتر مشخص ندارد و تلفنش یک خط اعتباری است؟

چی بگم والا، این شماره را به من دادند!

بعد از این مکالمه، تلاش ما برای پیدا کردن این دو نفر به جایی نرسید. یعنی شماره دوم که خاموش بود و شماره اول هم بلافاصله و برای همیشه خاموش شد.

چغادک یکی از شهرهای استان بوشهر است در مسیر شیراز. تمام جمعیتش بیش از ۲۰ هزار نفر نیست. آدرس ثبت شده برای «محسن -م- ک» ساکن این شهر کوچک است. کارت این بازرگان چندسالی بوده که فقط تمدید می‌شده تا زمانش برسد و حالا در کمتر از شش ماه ۴۹ میلیارد تومان از بندر بوشهر واردات داشته و ۴۴ میلیارد تومان دیگر هم از بندر لنگه! ۲۷ میلیارد تومان هم از بندر گناوه به کشور واردات داشته و چهار میلیارد تومان هم از بوشهر. از اروند، چابهار و باهنر هم واردات داشته و البته حتی از گمرک فرودگاه امام خمینی. وارداتی که شامل بنزین و انواع قطعات خودرو بوده‌اند

«فریده- ح»‌؛ او یکی دیگر از این کیس‌های خاص است. او امسال فعالیتی نداشته اما سال قبل یعنی سال ۹۳، ۵۵میلیارد تومان از بندر رجایی و ۱۰ میلیارد تومان از اروند و خرمشهر کالا وارد کرده است. فریده از روستایی در پنج کیلومتری سنندج که قلعه‌ای تاریخی دارد و سکنه‌ای کمتر از ۱۰۰۰ نفر را در خود جای داده، توانسته صاحب کارت بازرگانی باشد. او بیش از هزار ثبت سفارش داشته و به عنوان اظهارکننده، با کارت بازرگانی خود حداقل ۶۵ میلیارد تومان واردات داشته است

«الهام -م» ارومیه‌:

برای این تاجر آدرس یکی از خیابان‌های اصلی شهر و جلوی مخابرات ثبت شده است و یک شماره آذربایجان. آدرسی گنگ و شماره‌ای که در نهایت مجدداً مشخص می‌شود مال خود بازرگان نیست. در ادامه ماجرای پیگیری‌‌اش برای‌‌تان روایت می‌شود.

این بازرگان اهل ارومیه در ماه‌های گذشته ۳۹۴ پرونده وارداتی داشته. او از مرز بازرگان ۳۶ میلیارد تومان واردات داشته. نخ، الیاف پارچه، تلمبه بتن، مجدداً انواع قطعات یدکی ماشین، خازن‌های ثابت برقی و هیزم، ماشین‌های خم کردن و پرس علوفه، یاتاقان ماشین و چوب خام از کالاهایی هستند که او واردشان کرده است.  تماس برای یافتن این خانم بازرگان ما را به آقایی به نام پیام رساند.

‌شما خانم الهام- م را می‌شناسید؟

من نماینده‌شان در گمرک بودم. نماینده حق‌العمل‌کار بودم و حق‌العمل‌کارم آقای ر-ع بود.

‌این خانم چه کاره هستند؟

تاجر بودند دیگر.

‌واقعاً تاجر بودند؟

والله نمی‌دانم. من نماینده کس دیگری بودم. من حتی کارت‌شان را ندیده‌ام. خودشان را هم ندیده‌ام. من فقط امضاء می‌کردم و ماهی ۷۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرم.

‌این آدرس ارومیه متعلق به شماست؟

نه والله. من در ماکو هستم. اصلاً دفتر کار هم ندارم. از خانه‌ام می‌روم گمرک و حقوق می‌گیرم.

ما اینجا شش هفت کارت بازرگانی داریم که به ما وکالت داده‌اند.

‌از ابتدای امسال قطعه ماشین و چوب وارد کرده‌اید.

من نمی‌دانم. فقط رفتم امضاء کرده‌ام. نقش دیگری ندارم. من برگه‌ها را امضاء کردم اما نمی‌دانم چه جزئیاتی داشته. فقط یک سوال: شما سندها را دیدید، غیر از من اسم دیگری نبود؟ شما با آقای ر-ع تماس بگیرید، این هم شماره‌‌اش. چون من اسم این خانم را در سندها دیدم، یادم بود.

حق‌العمل‌کار این تاجر خانم بعد از تماس خبرنگار ما، ابتدا ماجرا را شنید و گفت بعداً تماس بگیریم و دیگر هم پاسخگو نشد!

این بازرگان اهل ارومیه در ماه‌های گذشته ۳۹۴ پرونده وارداتی داشته. او از مرز بازرگان ۳۶ میلیارد تومان واردات داشته. نخ، الیاف پارچه، تلمبه بتن، مجدداً انواع قطعات یدکی ماشین، خازن‌های ثابت برقی و هیزم، ماشین‌های خم کردن و پرس علوفه، یاتاقان ماشین و چوب خام از کالاهایی هستند که او واردشان کرده است

این بندگان خدا از کجا می‌آیند؟

قصه این آدم‌ها، قصه‌ای عجیب است. اینها البته یکی از هزاران هستند. در همین تهران هم هستند نمونه‌هایی از این دست. نزدیک به ۱۵ هزار کارت بازرگانی در دست مردم پایتخت است که خیلی از صاحبان این کارت‌ها، کارت‌شان را اجاره می‌دهند، می‌فروشند یا مشارکت در سود می‌کنند. این شهرستانی‌ها اما قصه‌های‌شان متفاوت است. آنها بیشتر به چشم می‌آیند چون در ازای مبلغی ناچیز، به دلیل کم‌سوادی و فقر، کمتر متوجه می‌شوند چه اتفاقی به نام‌شان رقم می‌خورد و اصلاً هیچ‌گاه تا پایان عمرشان پی نمی‌برند چه استفاده‌ای از آنها به ازای پول ناچیزی که گرفته‌اند، شده است. پیدا کردن این افراد، خیلی هم دشوار نیست. در حوالی بنادر و مبادی ورودی کشور، دلالان زیادی در جست‌وجوی راهکاری هستند برای بیرون کشیدن اجناس مانده در گمرک‌ها. افرادی که خودشان مشکلات مالیاتی دارند یا اصلاً نمی‌خواهند هزینه‌های میلیاردی مالیاتی این واردات بزرگ‌شان را بپردازند، در ازای بهایی ناچیز، سراغ این قربانیان می‌روند. سراغ آنهایی که ۲۰ میلیون تومان، دل و دین‌شان را می‌برد. همه اینهایی که سرگذشت‌شان را خواندید، اغلب از شهرهایی عجیب و غریب انتخاب می‌شوند. هرچه روستاها گمنام‌تر و صاحبان کارت‌ها کم‌سواد‌تر و دورتر از فضای اقتصاد باشند، احتمال لو رفتن هم کمتر است. البته این شیوه، در یک دهه گذشته، شیوه‌ای کارا بود. زمانی که سامانه‌ای هوشمند برای رصد و شناسایی کیس‌های مشکوک نبود و افراد همه فرم‌ها را دستی وارد می‌کردند و اظهارنامه‌ها تنها در یکی از مبادی ورودی کشور ثبت می‌شد.

«ابوالفضل – ب» از شهرستان گنبد:

او بی‌شک یکی از جالب‌ترین سوژه‌هایی بود که همکاران ما در «تماشاگران امروز» در رابطه با این گزارش پیدا کردند. مردی که ۳۵ میلیارد تومان از بندر لنگه واردات داشته و اروند، رجایی، سجافی، پارس، دیلم و بوشهر دیگر مبادی ورودی کالاهای او هستند. برای صحبت با ابوالفضل که کارتش قدیمی بوده اما یک باره به فعالیت‌ افتاده است و این سطح از فعالیت اقتصادی را داشته، تنها یک شماره همراه می‌توان پیدا کرد.

‌سلام؛ آقای ابوالفضل؟

(صدایی با لهجه بوشهری) نه عامو من ابوالفضل نیستم.

‌این شماره به این نام ثبت شده.

خب که چی؟ برای ‌چی می‌گی؟

‌شما از ابتدای امسال بیش از ۳۵ میلیارد تومان واردات داشته‌اید؟

نه این شماره را نمی‌دانم کی داده. نگاه کن این شماره من را اشتباه داده‌اند. اشتباه می‌کنند، این کارت (بازرگانی) اصلاً کار نمی‌کند.

‌اتفاقاً این کارت امسال کار کرده و بیش از ۳۵ میلیارد هم واردات داشته!

بابا بگو شماره من را از این کارت پاک کنند! من اصلاً ربطی با این کارت ندارم!

‌شما الان کجا هستید؟

من جنوبی‌ام. من اصلاً با این آدم کاری ندارم. رفتم به گمرک هم گفتم از این کارت برای من اس‌ام‌اس می‌‌آید اما من نه کارمندش بوده‌ام، نه ترخیص کارش بوده‌ام، نه هیچی. نمی‌دانم چرا برای من اس‌ام‌اس می‌آید!

‌چه کاره بوده این ابوالفضل – ب؟

کارت داشته، کارت بازرگانی داشته.

‌تاجر بوده یا از این کارت‌های یک‌بار مصرف داشته؟

نمی‌دانم. به خدا من نمی‌شناسمش! من اصلا شماره تلفنم از کجا رفته اونجا؟

‌الکی که شماره شما را ننوشته‌اند. حتما خودت رفته‌ای این شماره را نوشته‌ای و پیگیر ترخیص بوده‌ای؟

نه من نرفته‌ام. تو این مدت ۵۷ تا اس‌ام‌اس برایم آمده. کلی را پاک کرده‌ام. هی می‌زنند که فلان محموله ثبت شد. فلان چیز وارد شد. فلان چیز در مرحله بارگیری است. من اصلاً سر در نمی‌آورم. من زنگ زدم گفتم چرا برای شماره تلفنم اس‌ام‌اس میاد؟ من اصلاً کار هم نمی‌کنم با این کارت.

‌شما خودت ترخیص‌کاری؟

بله. من ترخیص‌کارم ولی این کار را نکرده‌ام!

‌فقط می‌خواهیم بدانیم چه چیزی وارد می‌کردی؟

نمی‌دانم. من اصلاً ربطی به این آدم ندارم. اصلاً من ربطی ندارم با این کارها. من اصلاً ملوانم! برای خودم هم سؤال و تعجب است که شماره‌ام از کجا رفته آنجا.

‌این‌طوری برایت مشکل درست نشود؟

نه بابا. من ۷۰ سال سنم است و ۴ تا بچه دارم. دیگر سنم از ترسیدن گذشته! من اصلاً این را نمی‌شناسم. من بچه بوشهر هستم. نه از او وکالت دارم نه کاری با او دارم. نه کارت بازرگانی دارم و نه چیزی. باور کن من اصلاً کارت بازرگانی ندارم. برایم مرتب اس‌ام اس میاد. من تو بندر پادویی می‌کنم. شماره من چطور رفته تو این کارت ؟ از گمرک هی اس‌ام‌اس می‌زنند در سامانه جنس ترخیص شده. برای‌ چی شماره من در این سامانه است؟ خودم هم داخلش مانده‌ام.

‌شما قبلش گفتی که ترخیص‌کار بوده‌ای!

نه من از اول ترخیص کار نبودم! کار ملوانی کرده‌ام! ولی واقعاً چطوری تلفن من رفته در سامانه. نمی‌دانی من از کی باید سؤال بپرسم؟

گمرک به سمت اصلاحات

«گمرک حالا سامانه‌ای راه‌اندازی کرده که همه تبادلات وارداتی را به صورت آنلاین ثبت می‌کند. مثلاً قبلاً یک ارزیاب، بارها را می‌کشید. از وقتی این کار دیجیتال شد، ما در سه ماه و تنها در یکی از این گمرکات، بیش از ۶۵۰ درصد افزایش درآمد خروجی داشتیم». این نمونه‌ای است از تأثیر طرح دیجیتال و سامانه‌ای که از ابتدای دولت امید در گمرکات کشور به بهره‌‌برداری رسیده است. مسعود کرباسیان و دوستانش در گمرک، در این چند سال توانستند با همکاری دولت، روند بی‌رویه ورود خودرو‌های لاکچری را تقریباً به صفر برسانند. آنها همچنین با ایجاد سامانه دیجیتال، احتمال اشتباهات یا خدای ناکرده سهل‌انگاری‌ها را هم به شدت کاهش داده‌اند و حالا در پی مبارزه با شکلی دیگر از فساد هستند‌؛ کارت‌های یک‌بار مصرف بازرگانی. آنها حالا توانسته‌اند رد خیلی از صاحبان این کارت‌ها را بزنند و دارند با خیلی از این متخلفین برخورد می‌کنند اما همچنان دغدغه بزرگ‌شان، نواقص قانونی است. نواقصی که اجازه سوء‌استفاده را به سودجویان می‌دهد. آنها برای برخورد با این پدیده شوم، نیاز به همراهی همه دستگاه‌های مسوول دیگر دارند تا مانع از فرار مالیاتی گروهی سودجو و قربانی شدن عده‌ای بی‌بضاعت در دادوستدی سودآور شوند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.